نخیل صِنوان و غیرصِنوان
نخلهاى نر و غیر نر (ماده)
(معناى یك عبارت در قرآن كریم)
بهرام گرامى
در آیۀ ۴ از سورۀ ۱۳ (رعد) در قرآن كریم (وَفِی الأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنوانٌ وَغَیرُ صِنوانٍ یسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِی الأُكُلِ إِنَّ فِی ذَلِكَ لاَیاتٍ لِّقَوْمٍ یعْقِلُونَ)، عبارت «نَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَ غَیرُصِنْوَانٍ» به معناى «نخلهاى نر و غیرنر (ماده) است و تصریح دو جنس در آیۀ مزبور، تضمینى براى بارورى و ثمردهى درخت دوپایه یا دو جنسى نخل است.۱ این مؤلف تا كنون در هیچ یك از ترجمههاى فارسى یا انگلیسى قرآن كریم و در تفاسیر عربى كه طى قرون گذشته منتشر گردیده، براى عبارت «صِنوان وَ غَیرُصِنوان» معناى «نر و ماده» را، كه با آگاهىهاى علمى امروزى انطباق دارد، ندیده است.۲،۳
كلمۀ «صِنو» فقط در همین یك آیه در قرآن كریم آمده است. در فرهنگ معاصر عربى به فارسى ۴، براى صِنو معانى پسر یا فرزند مذكّر، برادر تنى، و عمو داده شده و اشارهاى به نخل و درخت نشده است. در لغت نامۀ دهخدا و فرهنگ لغات عربى الرائد۵ نیز صِنو به معناى برادر و پسر و عمو آمده است. از پیامبر اسلام(ص) نَقل است كه «أنا و علىّ من صِنوان»۶ یعنى من و على از یك اصل و نسب یا از دو برادریم. و نیز به نقل از المنجد «و اِنّ عمّ الرجل صِنو ابیه، یعنى عموى او همزاد پدر اوست».۷ در مدخل شمارۀ ۲۰۱۱۰ تفسیر طبرى نقل گردیده كه عباس عموى پیامبر(ص) به عمر بن الخطاب چیزى گفت كه او را خوش نیامد. عمر پاسخى نداد و شكایت به پیامبر(ص) برد. پیامبر (ص) به عمر گفت: «یرحمك الله، عمّ الرجل صِنو أبیه» یعنى «رحمت خدا بر تو باد، همانا عموى هركس برادر پدر اوست» (شاید به این اشاره كه عمو اصلیت و احترام پدر را دارد). در دو شكل دیگر از این روایت، پیامبر(ص) پاسخ مىدهد: «هر كه عباس را بیازارد، مرا آزرده، زیرا او بازماندۀ پدرى من است و عموى هركس به منزلۀ پدر اوست» و «اى عمر، آیا فكر نمىكنى كه عموى هر كس برادر پدر اوست»؟۸ در همۀ این موارد صِنو مفهوم مذكّر دارد و در آیۀ مزبور نیز صِنو صفت نخل است و باید به نخل نر اشاره داشته باشد، و چون نخل داراى دو جنس متمایز بر روى دو پایۀ جدا از هم است، لاجرم غیر صِنو هم در اشاره به نخل ماده است.
در لغت نامۀ دهخدا، به نقل از منابع مختلف، در مقابل صِنو معانى مجازى و كاربردى دیگرى چون «چوب ردى و هیچ كاره»، «گو (گودال) معطل و بىكار و خالى» و «الحفرالمعطل» (چاه متروك و به آب نرسیده) آمده كه همه مفهوم بىفایدگى و بىحاصلى را دارند و با بىثمرى نخل نر همخوانى دارند. در عبارت «شهزاده صِنوى است از نهال كیانى و قنوى از نخیل كیخسروى»۹، صِنو به شاخى از شجرۀ شاهى اشاره دارد و به معناى پسر پادشاه است و براى ردّ انتساب بیهودگى و بىخاصیتى به شاهزاده، بلافاصله از او به عنوان قنو یعنى ثمر نخل یا خوشۀ خرما نام برده مىشود. دو واژۀ صِنو و قنو یا صِنوان و قنوان (آیۀ ۹۹ از سورۀ ۶/انعام) به ترتیب به معناى نخل بىبار و بار نخل در مقابل هم قرار دارند.
در بعضى ترجمههاى قرآن كریم صِنو را مِثل و مانند و «نخیل صِنوان و غیرصِنوان» را نخلهاى همانند و غیرهمانند گفتهاند كه نادرست است؛ از جمله در زبدة التفسیر،۱۰ عبارت صِنوان و غیرصِنوان به صورت «أصناف متماثلات و أصناف غیرمتماثلات» یا «انواع همانند و غیرهمانند» معنا شده است، و حال آنكه در دو آیۀ ۹۹ و ۱۴۱ از سورۀ ۶ (انعام) كه مشابهت و همانندى مورد نظر است، به روشنى گفته شده: «جَنّٰاتٍ مِنْ أَعْنٰابٍ وَ الزَّیتُونَ وَ الرُّمّٰانَ مُشْتَبِهًا وَغَیرَ مُتَشٰابِهِ» یعنى «باغهاى انگور و [درختان] زیتون و انار [پدید آوردیم] كه همانند و ناهمانند هستند»۱۱ و «الزَّیتُونَ وَ الرُّمّٰانَ مُتَشٰابِهًا وَ غَیرَ مُتَشٰابِهٍ» یعنى «درخت زیتون و انار كه همانند و ناهمانندند».۱۱ تعبیر نادرست همانندى براى واژۀ صِنو از این قول ابن منظور (۶۳۰ تا ۷۱۱ قمرى) ناشى مىشود كه «صِنو را برادر و عمو و فرزند و معناى مُوَسّع آن را چیزهایى مىداند كه ریشۀ واحد دارند».۱۱ ابن منظور تصریح مىكند كه واژۀ صِنو در اصل از نخل پدید آمده و كاربُرد اولیۀ آن در مورد نخل بوده است، ولى بعداً معناى تعمیم یافتۀ آن همزاد یا هم بسته و یكى از دو، یا یكى از چند شده است، تا حدى كه وجود یك صِنو بستگى به صِنوى دیگر پیدا مىكند، تقریباً به مثابۀ دو بال پرنده.۱۲ از باب مثال، «فالشعر و الغناء صِنوان» یعنى «شعر و آواز وابسته به هماند» یعنى نمىتوان بدون شعر آواز خواند، و در مثال دیگر، «والشعر العربى صِنو الشعر العربى الفصیح الجاهلى» یعنى «شعر امروز عربى همزاد یا برخاسته از شعر شیواى عربى قبل از اسلام است». حتى شاعر نسبتاً متأخر صفا اصفهانى (۱۲۶۹ تا ۱۳۲۲ قمرى) صِنو را به معناى شاخه، آن هم شاخۀ باردهنده، آورده است: بركَن درختِ آز و منیت كه این دو صِنو / از بیخ جهل رُسته و بارآورد خرى. این وسعت معنا سبب گردیده كه عبارت «هما صِنوا نخلة» به صورت نادرست «این دو، دو شاخه از یك درخت خرماست كه از ریشۀ آن جوانه زده» و عبارت «فلان صِنو ابیه»۱۳ نیز به صورت «فلانى شاخه و جوانۀ پدر خویش است» ترجمه شود.
در ترجمهها وتفسیرهایى كه این مؤلف تا كنون دیده است، مترجمان و مفسّران - كه به اقتضاى زمان با مفهوم نر و ماده براى عبارت «صِنوان وَ غیرصِنوان» آشنا نبودهاند - جاى این معنا را غالباً با عباراتى نامتناسب و نامفهوم پُر كردهاند، و همین عبارات نادرست (كه سخت شبیه یكدیگرند) به دهها و صدها ترجمه و تفسیر راه یافتهاند (ضمائم ۱ و ۲ و ۳). از باب نمونه، به چند مورد اشاره مىشود. در مفردات راغب، «صِنو به معناى شاخه و جوانهاى است كه از بیخ تنۀ درخت روییده باشد» و در تفسیر نور «كلمۀ صِنوان جمع صِنو به معناى شاخهاى است كه از اصل [ریشه] درخت خارج مىشود». هر دو تفسیر به «پاجوش» اشاره دارد كه از بن نخل برمىآید. در تفسیر مجمعالبیان نیز «صِنوان به مفهوم نخلهاى چند تنه است كه همه از یك ریشه سر بر آورده باشند و غیرصِنوان به معناى درخت خرماى یك تنه است كه بر یك ریشه روییده باشد» كه باز اشاره به پاجوشهاى نخل است. اما در دانشنامۀ موضوعى قرآن از انتشارات مركز فرهنگ و معارف قرآن، جملهپردازى غیرضرورى و توضیح بىپایۀ زیر، مبهم بودن موضوع را براى نویسندۀ آن به خوبى نشان مىدهد: «درختهاى خرما از نوع صِنو و غیرصِنو وجود دارد. صفات و خصوصیات میان درختان به صِنو و غیرصِنو بودن آنها بستگى دارد: درختى كه از درخت دیگر روییده باشد صِنو نامیده مىشود و درختى كه از بذر روییده باشد غیرصِنو نامیده مىشود. آیۀ ۴ سورۀ رعد صفات و خصوصیات درختان را به صِنو و غیرصِنو بودن آنها مربوط مىداند» و در زیر این شرح، شكل دو گیاه شبیه به توتفرنگى نیز براى نشان دادن فرق صِنو و غیرصِنو ارائه شده است.۱۴
شرح و تفسیر عبارت «صِنوان وَ غیرصِنوان» در متون عربى نیز بىشباهت به ترجمههاى فارسى و انگلیسى نیست. در تفاسیر معروف عربى چون تفسیر ابن كثیر تألیف اسماعیل بن عمر بن كثیر القرشى الدمشقى، تفسیر القرطبى تألیف محمد بن أحمد الأنصارى القرطبى، تفسیر البغوى تألیف حسین بن مسعود البغوى، تفسیر التحریر والتنویر تألیف محمد الطاهر ابن عاشور و تفسیر كَشّاف نیز صِنوان به همان معناى نخلهاى روییده از یك ریشه آمده است. در تفسیر معروف طبرى، توسط محمد بن جریر الطبرى (۲۲۴ تا ۳۱۰ قمرى)، زیر مدخلهاى شمارۀ ۲۰۰۸۷ تا ۲۰۱۱۱ شرح و تفسیر مفصّلى از صِنوان و غیرصِنوان در آیۀ مورد بحث آمده و در زیر هر مدخل اسامى ناقلان و راویان آن ذكر شده است. جمعبندى دقیق دهها قول و روایت در این تفسیر این نتیجه را به دست مىدهد كه صِنوان به معناى چند نخل مجتمع و باهم است كه از یك ریشۀ مشترك روییده باشد و غیرصِنوان به معناى نخلهاى غیرمجتمع و متفرق و منفرد است كه از ریشههاى جدا از هم روییده باشد. در مدخلى از این تفسیر آمده كه در نخلهاى صِنوان، بعضى از تنههاى روییده از یك ریشه بارورند و بعضى بىثمر (كه در مورد نخل امرى محال است)، و در مدخلى دیگر آمده كه در تنههاى بارور حتى نوع میوه متفاوت است. در تفسیر الكبیر مسمى به البحرالمحیط تألیف اثیرالدین ابوعبدالله محمد بن یوسف الأندلسى و برخى از دیگر تفاسیر، صِنو به معناى عام نخل آمده و غیرصِنو تأكیدى بر نوع خاصّ نخل از نظر مزۀ میوه است.
امروزه بسیارى از فرهنگهاى عربى، و به تبع آن فرهنگهاى فارسى متأثر از برداشتهاى پیشینیان از كلمۀ صِنوان در آیۀ مورد نظر است. در فرهنگ لغات الرائد، صِنوان به صورت «كُلّ من النخلتین الخارجتین من اصل واحد» یا «هر یك از نخلهایى كه از ریشۀ واحد روییده باشد» معنا شده است. در لغتنامۀ دهخدا، در برابر واژۀ صِنو به نقل از منابع مختلف این توضیحات نیز آمده كه «هر واحد از چند تنۀ درخت كه همه از یك بیخ رُسته باشد یا خاص است به خرمابُن»، «تنۀ درخت كه با تنۀ دیگر از یك بیخ باشد» و «آن خرمابُن كه از بُن دیگرى رُسته بود»، و در فرهنگ بزرگ سخن، كه تازهترین در نوع خود است، واژۀ صنو به صورت «هر یك از درختانى كه از یك ریشه روییدهاند» معنا شده است. این گونه شرح و توضیحات نادرست ناچار مورد استفادۀ مفسران و مترجمان بعدى قرار مىگیرد.
گفتنى است كه قبل از آیۀ ۴ سورۀ رعد كه حاوى عبارت «نَخِیلٌ صِنوان وَ غیرصِنوان» است، در بخشى از آیۀ ۳ همان سوره چنین آمده كه «وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَرٰاتِ جَعَلَ فیهٰا زَوْجَینِ اثْنَینِ» یعنى «و در آن از هر بار و برى زوجى دوگانه آفرید (۱۱)». طنطاوى در تفسیر جواهر ذیل عبارت «زوجین اثنین»، بر اساس معلومات جدید، به درستى مى گوید: «خداوند در زمین از هر صنفى از میوهها زوج قرار داده، یعنى دو تا، یكى نر و یكى ماده، كه ازدواج آنها در گُلهایشان صورت مىگیرد. علم جدید هم این معنا را كشف نموده و ثابت كرده است كه هر درخت و زراعتى میوه و دانه نمىبندد مگر اینكه نر و مادۀ آن با هم درآمیزند. چیزى كه هست گاهى عضو نر با خود ماده و درخت و بوتۀ ماده است، مانند بیشتر درختان، و گاهى عضو نر در یك درخت است و عضو ماده در درختى دیگر، مانند درخت خرما». شگفت آنكه عبارت «زوجین اثنین» در آیۀ ۳ و شرح مقبول طنطاوى راهنماى مترجمان و راهگشاى مفسران براى تفسیر «صِنوان وَ غیرصِنوان» به نر و ماده در آیۀ ۴ قرار نگرفته است و اغلب مفسّران عبارت «زوجین اثنین» را به دوگانگى از حیث نوع، مانند تابستانى و زمستانى، شیرین و ترش، تر و خشك، و ... معنا كردهاند. شگفتتر آنكه تفسیر معتبر المیزان۱۵ نظر طنطاوى را بدین گونه مردود دانسته است: «گفتار وى هرچند از حقایق علمیهاى است كه هیچ تردیدى در آن نیست، و لیكن ظاهر آیۀ كریمه با آن مساعدت ندارد، زیرا ظاهر آن این است كه خود میوهها زوج و دو تا هستند، نه اینكه از درختى خلق مىشوند كه آن درختها زوج و دو تایى باشند، و اگر مقصود، درختهاى آنها بود، مناسب بود بفرماید «و كلّ الثمرات جعل فیها من زوجین اثنین ـ و همۀ میوهها را از دو جفت قرار داد».
با آنكه طى یكى دو قرن گذشته پدیدۀ جنسیت در گیاهان و دو جنس بودن نخل در زمرۀ معلومات عمومى به شمار مىرفته، معهذا طى این مدت از میان صدها مترجم و مفسر قرآن كریم كسى از سر شوق و طلب به كندوكاو نپرداخته و به این معنا دست نیافته است. به نظر مىرسد دانش دینى همگام با علوم جدید نیست و با بعضى دانستههاى علمى همخوانى ندارد.
Bahram Grami: ۲۲۵ Oak Leaf Drive, Winona, MN ۵۵۹۸۷, USA. این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
با امتنان از دكتر توماس مان در كتابخانۀ كنگرۀ آمریكا (واشنگتن) و شفق ملازاده (مشهد) براى كمك به تهیۀ منابع لازم، از دكتر احمد الافندى در دانشگاه ایالتى مینه سوتا (وینونا) براى ترجمۀ برخى متون عربى، و از عالمانى كه پیشنویس مقاله را قبل از نشر خواندند و نظرات صائب و سودمندى ارائه نمودند.
یادداشتها
۱. استاد بهاءالدین خرمشاهى در مقالهاى كه زیر عنوان «طبیعت الهى یا الهیات طبیعى» در پاسخ به نامۀ یكى از نویسندگان در این باره نوشتهاند، اظهار داشتهاند: «چیزى كه مسلم است، در قرآن كریم، در مورد نخل به صِنوان و غیر صِنوان اشاره شده است (رعد، ۴) كه به معناى نر و ماده است.» ایشان افزودهاند كه: «رجوع كنید به كتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسى نوشتۀ دكتر بهرام گرامى». [نخل و خرما در قرآن كریم، بهرام گرامى، گل و گیاه در هزار سال شعر فارسى (تشبیهات و استعارات)، با مقدمۀ ایرج افشار، انتشارات سخن، تهران، ۱۳۸۶، صفحۀ ۳۶۸]. آگاهى از این مناظره و اشاره به نكتهاى در كتاب این جانب سبب گردید تا در این مورد، بدون ورود به بحث فوق الذكر، توضیح بیشترى دهم.
۲. مصریان قدیم و مردمان بینالنهرین از وجود دو نوع نخل بارور و بى بر اطلاع داشتند، آن دو را از هم تمیز مىدادند و لزوم گردهافشانى با دست بین آن دو را مىدانستند، ولى ماهیت دوگانۀ نخل و نیاز یكى را به دیگرى براى بارور شدن، به پدیدۀ جنسیت در گیاه و دوجنس بودن نخل نسبت نمىدادند. نخستین بار پزشك و گیاهشناس آلمانى (Rudolph Jacob Camerarius)در دو مقاله، در سالهاى ۱۶۹۴ و ۱۶۹۷، نشان داد كه در گیاهان نیز جنسیت وجود دارد و دانۀ گرده در پرچم یا اندام نر، تخمكهاى مادگى یا اندام ماده را تلقیح مىكند و تخمدان بارور شده به میوه تبدیل مىشود. بعدها با مشاهدۀ صفات هر دو گیاهِ پدرى و مادرى در میوه، از مشاركت هر دو جنس در تولیدِ مثل یقین حاصل شد.
[The History of the Discovery of Sexuality in Plants, Duncan S. Johnson, Science, Feb. ۲۷, ۱۹۱۴.]
۳. گیاهان دوپایه كه اندامهاى جنسى نر و ماده بر روى دو گیاه جدا از هم قرار دارد نادرند، از جمله نخل و بید و شاهدانه و اسفناج. در گیاهان یك پایه، هر دو اندام نر و ماده بر روى یك گیاه قرار دارد، و خود به دو گروه تقسیم مىشوند: یا گلهاى نر و ماده جدا از هم بر روى یك گیاهاند، مانند ذرّت و خیار، و یا اندامهاى نر و ماده در داخل یك گل قرار دارند، مانند سیب و گندم و صدها گیاه معروف دیگر. بارورى طبیعى نخل یعنى انتقال گردۀ نر به خوشۀ ماده توسط باد یا حشرات محصول چندانى تولید نمىكند و لذا گردهافشانى با دست براى تولید اقتصادى خرما ضرورى است. گَردۀ یك نخل نر براى بارور كردن بیش از ۵۰ نخل ماده كافى است. در برخى مناطق نخلخیز مىتوان خوشههاى پُرگردۀ نخل یا در واقع گلآذین نر آماده براى گرده افشانى را از دستفروشان بازار محلى خریدارى نمود.
۴. فرهنگ معاصر عربى فارسى، عبدالنبى قیم، فرهنگ معاصر، تهران، ۱۳۸۱.
۵. الرائد، مُعجَم لُغَوى عَصری رُتِّبَت مُفرداتُه وفقاً لِحروفِها الاولى، جُبران مسعودف، دارالعِلم للملایین، بیروت، ۱۹۶۷.
۶. www.tahour.net/content/view/۲۴۵/۱۲/
در این مأخذ، صِنوان به دو شاخۀ درختى گفته شده كه از یك ریشه در خاك روییده باشد.
۷. فرهنگ بزرگ جامع نوین (عربى به فارسى)، ترجمۀ المنجد (با اضافات)، نویسنده (مترجم): احمد سیاح (با مقدمۀ استاد حسنزادۀ آملى و استاد محمدتقى جعفرى)، چاپ چهارم، انتشارات اسلام، تهران، ۱۳۸۲، جلد اول، صفحۀ ۱۰۸۲.
۸. در برخى از زبانهاى آفریقایى، واژۀ عمو یا دایى و عمّه یا خاله و برادرزاده یا خواهرزاده وجود ندارد. بزرگترها را پدر یا مادر و كوچكترها را پسر یا دختر (و دیگران را برادر یا خواهر) مىنامند.
۹. شرف الدین قزوینى، ۶۶۰ تا ۷۴۰ قمرى (به نقل از فرهنگ بزرگ سخن، مدخل صِنو).
۱۰. القرآن الكریم و بالهامش زبدة التفسیر من فتح القدیر، محمد سلیمان عبدالله الاشقر، الطبعة الثانیة، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامیة، دولة الكویت، ۱۹۸۸.
۱۱. قرآن كریم، ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهى، چاپ سوم، انتشارات دوستان، تهران، ۱۳۷۹.
۱۲. لسان العرب، لاِبن منظور جمال الدین محمد بن مكرم الانصارى (۶۳۰ تا ۷۱۱ قمرى)، الدار المصریة للتألیف والترجمة، الجزءُ التاسععشر، صفحۀ ۲۰۴ و ۲۰۵.
۱۳. در زبان انگلیسى هم مىگویند: like father, like son
۱۴. www.maarefquran.com/Files/links/cache.php?linkId=۴۶۰۱
در سایت زیر نیز تحت عنوان «اعجاز در گیاهان» همان توضیح از دكتر نظمى خلیل ابوالعطاء دیده مىشود:
www.۵۵a.net/firas/farisi/?page=show_det&id=۵۰&select_page=۲۰
۱۵. ترجمۀ تفسیر المیزان، جلد ۱۱، صفحۀ ۳۹۷ تا ۳۹۹.
آیات دیگر در مورد نخل و خرما در قرآن كریم
الف) در قرآن كریم بیست بار از نخل (یا جمع آن نخیل یا واحد آن نخله)، نام برده شده كه در هشت آیه به تنهایى و در دوازده آیه با سایر میوهها مانند انگور و زیتون و انار آمده است: ۱) آیۀ ۲۶۶ از سورۀ ۲ (بقره)، ۲) آیۀ ۹۹ از سورۀ ۶ (انعام)، ۳) آیۀ ۱۴۱ از سورۀ ۶ (انعام)، ۴) آیۀ ۴ از سورۀ ۱۳ (رعد)، ۵) آیۀ ۱۱ از سورۀ ۱۶ (نحل)، ۶) آیۀ ۶۷ از سورۀ ۱۶ (نحل) وَ مِنْ ثَمَرٰاتِ النَّخیلِ وَ الْأَعْنٰابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا... یعنى: و از خرما و انگور نوشیدنى مستى بخش و خوراك نیكو به دست مىآورید...، ۷) آیۀ ۹۱ از سورۀ ۱۷ (اسراء)، ۸) آیۀ ۳۲ از سورۀ ۱۸ (كهف)، ۹) آیۀ ۲۳ از سورۀ ۱۹ (مریم)، ۱۰) آیۀ ۲۵ از سورۀ ۱۹ (مریم)، ۱۱) آیۀ ۷۱ از سورۀ ۲۰ (طه)، ۱۲) آیۀ ۱۹ از سورۀ ۲۳ (مؤنون)، ۱۳) آیۀ ۱۴۸ از سورۀ ۲۶ (شعراء) ... وَنَخْلٍ طَلْعُهٰا هَضیمٌ، یعنى: و نخلهایى با میوههاى لطیف و گوارا و زود هضم (طَلع میوۀ نوتشكیل و ناپختۀ نخل است كه در اینجا بر لطافت و زود هضمى آن تأكید شده است)، ۱۴) آیۀ ۳۴ از سورۀ ۳۶ (یس)، ۱۵) آیۀ ۱۰ از سورۀ ۵۰ (ق)، ۱۶) آیۀ ۲۰ از سوره ۵۴ (قمر)تَنْزِعُ النّٰاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجٰازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ، یعنى: [باد] مردمان را از جا مىكند، همچون نخلهایى كه ریشهكن شوند (ریشۀ نخل، به رغم قامت بلند و استوار آن و برخلاف درختان پهن برگ، چندان عمیق نیست و به همین دلیل انتقال آن از خاستگاهش به جاى جدید براى تزیین در محوطهسازى نسبتاً آسان و متداول است)، ۱۷) آیۀ ۱۱ از سورۀ ۵۵ (الرحمن) ... وَالنَّخْلُ ذٰاتُ الْأَكْمٰامِ، یعنى: نخلهایى با میوۀ درون پوشینه (اكمام پوشینۀ خوشۀ خرماست به مثابۀ مشیمه یا كیسۀ جنین در انسان)، ۱۸) آیۀ ۶۸ از سورۀ ۵۵ (الرحمن)، ۱۹) آیۀ ۷ از سورۀ ۶۹ (حاقّه) ... كَأَنَّهُمْ أَعْجٰازُ نَخْلٍ خٰاوِیةٍ، یعنى: ... همچون نخلهاى تو خالى ریشهكن شده (به شرح مشابه براى آیۀ ۲۰ از سورۀ ۵۴/قمر) و ۲۰) آیۀ ۲۹ از سورۀ ۸۰ (عبس).
ب) علاوه بر نخل، كلمۀ «نقیر» به معناى شكاف هستۀ خرما در آیه هاى ۵۳ و ۱۲۴ از سورۀ ۴ (نساء)، كلمۀ «قطمیر» به معناى پوستۀ نازك هستۀ خرما در آیۀ ۱۳ از سورۀ ۳۵ (فاطر)، كلمۀ «عرجون» به معناى برگ بادبزنى نخل با محور میانى خمیده (كه ماه نو بدان تشبیه شده) در آیۀ ۳۹ از سورۀ ۳۶ (یس)، كلمۀ «لینة» به معناى «هرچیزى كه از درخت خرما باشد بجز خرماى فشرده و به هم چسبیده» در آیۀ ۵ از سورۀ ۵۹ (حشر)، كلمۀ «نَوىٰ» احتمالاً به معناى هستۀ خرما در آیۀ ۹۵ از سورۀ ۶ (انعام)، «طلع» به معناى شكوفه یا میوۀ اولیۀ خرما در آیۀ ۹۹ از سورۀ ۶ (انعام)، «مَسَد» به معناى الیاف روییده بر قاعدۀ شاخه یا برگ نخل (كه از آن طناب مىسازند) در آیۀ ۵ از سورۀ ۱۱۱ (المسد) و «جَنىٰ» به معناى میوه (به احتمال زیاد خرما) در آیۀ ۵۴ از سورۀ ۵۵ (الرحمن) در قرآن كریم آمده است. به نقل از دایرة المعارف قرآن:
Encyclopaedia of the Qur'an(under Date Palm), Jane Dammen McAuliffe (ed.), Brill, Leiden-Boston-Koln, ۲۰۰۱, pp. ۴۹۴-۴۹۵.
ضمیمۀ شمارۀ یك
عبارت «نَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَ غَیرُصِنوَانٍ» در آیۀ ۴ از سورۀ ۱۳ (سورۀ رعد)، به معناى «نخلهاى نر و غیرنر (ماده)»، در ۳۱ ترجمۀ فارسى قرآن كریم به صورتهاى زیر آمده است:
۱. خرمابنان درختان دو ساق و سه ساق و چهار ساق و یك ساق،
۲. نخلهایى كه دو تنه از یك ریشه رُسته است یا یك تنه از یك ریشه،
۳. درختان خرما، چه از یك ریشه و چه از غیر یك ریشه،
۴. خرمابُنانِ همریشه و ناهمریشه،
۵. درختهاى خرما در آن وجود دارد كه بعضى از یك ریشه و اصل است و برخى از ریشههاى مختلف،
۶. خرما بُن از یك ریشه رُسته و از یك ریشه نارُسته،
۷. خرمابنان دو تا از یك اصل رُسته،
۸. درخت خرماى چنگشاخهاى و غیر چنگشاخهاى،
۹. نخل، از یك بُن و غیر یك بُن،
۱۰. درختهاى خرما چند شاخ رُسته از یك بیخ و غیر آن،
۱۱. خرمابنان كه اصلهاى بعضى یكى و اصلهاى بعضى از یكدیگر گسسته،
۱۲. درختهاى خرما در آن وجود دارد كه بعضى از یك ریشه و اصل است و برخى از ریشههاى مختلف،
۱۳. خرماى چند دو تا از یك اصل رُسته و غیر آن،
۱۴. نخلستان آن هم نخلهاى گوناگون،
۱۵. خرما خوشهدار و بىخوشه، چنان به هم پیوسته است، ... و از یك شاخ، بلكه از اصلها و ریشههاى مختلف، شاخههاى مختلف،
۱۶. درختهاى خرما است كه بعضى از آن درختهاى خرما داراى چند تنه و یك ریشه هستند و برخى داراى یك تنه و یك ریشه،
۱۷. خرمابن رُسته از یك بُن و نارُسته از یك بُن،
۱۸. نخلها، (و درختان میوۀ گوناگون) كه گاه بر یك پایه مىرویند و گاه بر دو پایه،
۱۹. خرمابُنهایى روییده از یك ریشه و نه از یك ریشه،
۲۰. نخل، از یك بُن و غیر یك بُن،
۲۱. درختان خرمااند، از یك بنه برآمده و بعضى دگر نه از آن اصل،
۲۲. نخلها كه برخى یك ریشه و بُن دارند و برخى بیشتر از یك ریشه،
۲۳. خرمابنان به هم از یك بیخ رُسته و جز آن كه به هم از یك بیخ رُسته، اى مُلتَفّ و غیر مُلتَفّ [در هم پیچیده و در هم نپیچیده]
۲۴. درختان خرما چند شاخه و تنه از یك ریشه یا غیر یك ریشه،
۲۵. خرمابنان از یك ریشه رُسته و از یك ریشه نارُسته،
۲۶. نخلستان آن هم نخلهاى گوناگون (درشت و ریز و سیاه و قرمز و زرد)،
۲۷. خرما، همانند و ناهمانند،
۲۸. به یك جا بود نخل روى زمین / همه نخلهاگونه گون همچنین،
۲۹. نخلستان هاى یك پایه و دو پایه،
۳۰. نخلستان، آنهم نخلهاى گوناگون،
۳۱. درختان خرماى دو ساقه (از یك ریشه دو تنه بروید) و یك ساقه.
فهرست منابعى كه ۳۱ ترجمۀ فارسى بالا به ترتیب از آنها نقل گردیده است:
۱. قرآن كریم، با ترجمۀ واژه به واژۀ آن [بدون هرگونه توضیح و تفسیر] از كشف الاسرار ابوالفضل رشیدالدین میبدى (از عرفاى نیمۀ نخست قرن ششم هجرى)، از روى متن مصحّح على اصغر حكمت، انتشارات ابن سینا، تهران، ۱۳۵۱. تفسیر كشف الاسرار میبدى در اصل اثر خواجه عبدالله انصارى است و عظیمترین و قدیمترین تفسیر عرفانى فارسى محسوب مىشود.
۲. قرآن مجید، ترجمۀ عبدالمحمد آیتى (ویراستار: موسى اسوار)، انتشارات سروش، تهران ۱۳۶۷.
۳. قرآن مجید، ترجمۀ محمدمهدى فولادوند، تحقیق و نشر، دارالقرآن الكریم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامى، تهران و قم، ۱۳۷۳.
۴. قرآن كریم، ترجمۀ سید على موسوى گرمارودى، نشر قدیانى، ۱۳۸۷.
۵. قرآن كریم با معناى فارسى، با استفاده از نسخههاى تصحیح شدۀ تفسیر ابوالفتوح رازى و تفسیر كشف الاسرار میبدى (اثر خواجه عبدالله انصارى) و منتخب التفاسیر مهدى الهى قمشهاى به قلم حكمت آل آقا، انتشارات اقبال، تهران، ۱۳۶۰.
۶. قرآن كریم، ترجمۀ جلال الدین فارسى، انتشارات انجام كتاب، ۱۳۶۹.
۷. قرآن مجید، مترجم، كتابفروشى اسلامیه، تهران، ۱۳۴۴.
۸. قرآن كریم، زیر نظر آیت الله مشكینى، مركز چاپ و نشر قرآن كریم، قم و تهران، ۱۳۷۵.
۹. قرآن مجید، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، ناشر؟، محل؟، ۱۳۵۴.
۱۰. قرآن مجید، با خلاصة التفاسیر، شیخ رضا (سراج)، كتابفروشى و چاپخانۀ محمد على علمى، تهران، ۱۳۴۷.
۱۱. تفسیر نسفى، ابو حفص نجم الدین عمر نسفى (۴۶۲ تا ۵۳۸ قمرى)، به تصحیح عزیزالله جوینى، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۳.
فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۳.
۱۲. قرآن كریم، ترجمۀ حكمت آل آقا، انتشارات شركت نسبى اقبال و شركاء، تهران، ۱۳۵۳.
۱۳. قرآن كریم، عباس مصباحزاده، انتشارات محمد على علمى، تهران، ۱۳۳۷.
۱۴. قرآن مجید، ترجمۀ بصیرالملك از روى قرآن معروف سلطانى، انتشارات جاویدان، محل؟، سال؟
۱۵. قرآن كریم، ترجمه و تفسیر عمادزاده، نشر مترجم و مفسّر، تهران، ۱۳۸۵ قمرى.
۱۶. قرآن عظیم، با ترجمه و خلاصۀ تفسیر به قلم فیض الاسلام،ناشر؟، محل؟، ۱۳۴۸.
۱۷. اهداف و مقاصد سورههاى قرآن كریم، عبدالله محمود شحاته، ترجمۀ محمد باقر حجتى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، ۱۳۶۹.
۱۸. قرآن مجید، ترجمۀ آیة الله ناصر مكارم شیرازى، تحقیق و نشر، دارالقرآن الكریم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، ۱۳۷۳.
۱۹. قرآن حكیم، ترجمه و توضیح از سید جلال الدین مجتبوى (ویرایش حسین استادولى)، انتشارات حكمت، تهران، ۱۳۷۱.
۲۰. قرآن مجید، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، انتشارات اقبال، تهران، ۱۳۳۶.
۲۱. تفسیر نورٌ على نور: تعلیقات علامه ابوالحسن شعرانى بر روض الجنان و روح الجنان، به كوشش محسن صادقى و عباسعلى مردى، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، ۱۳۸۴.
۲۲. قرآن حكیم، ترجمۀ طاهره صفارزاده، انتشارات كلهر، تهران، ۱۳۸۱.
۲۳. تفسیر سورآبادى «تفسیر التفاسیر»، ابوبكر عتیق نیشابورى مشهور به سورآبادى، به تصحیح على اكبر سعیدى سیرجانى، فرهنگ نشر نو، تهران، ۱۳۸۱.
۲۴. قرآن مجید، ترجمۀ شیخ محمود یاسرى، تجدید نظر و اصلاحات توسط شیخ مهدى حائرى تهرانى، بنیاد فرهنگى امام مهدى، ۱۳۷۳.
۲۵. قرآن مجید، ترجمه و جمعآورى تفسیر از زین العابدین رهنما، چاپ كیهان، ۱۳۴۹.
۲۶. قرآن و پدیدههاى طبیعت از دید دانش امروز، یحیى نظیرى، سحاب كتاب. تهران. ۱۳۵۸.
۲۷. قرآن كریم، همراه با ترجمه، توضیحات، واژهنامه، بهاءالدین خُرّمشاهى، چاپ سوم، انتشارات جامى و نیلوفر، تهران، ۱۳۷۶.
۲۸. قرآن مجید، با ترجمۀ شعرى، امید مجد، چاپ دهم، انتشارات امید مجد، تهران، ۱۳۸۰.
۲۹. گیاهان دارویى در قرآن، تألیف محمد اقتدار حسین فاروقى، ترجمۀ پیمان مهاجرى، چاپ دوم، فرهنگ مشرق زمین، تهران، ۱۳۸۴.
۳۰. قرآن مجید، ترجمۀ مهدى الهى قمشهاى، سازمان انتشارات جاویدان، تهران، بدون تاریخ.
۳۱. معارف قرآن (در سه جلد)، آیت الله مصباح یزدى، جلد دوم، ص ۲۷۱.
ضمیمۀ شمارۀ دو
عبارت «نَخِیلٌ صِنوان وَ غیرصِنوان» در آیۀ ۴ از سورۀ ۱۳ (سورۀ رعد)، به معناى «نخلهاى نر و غیرنر (ماده)»، در ۲۳ ترجمۀ انگلیسى قرآن كریم به صورتهاى زیر آمده است:
۱. Palm trees having one root and (others) having many,
۲. Palms in pairs, and palms single,
۳. Palms growing together (from one root) and not growing together,
۴. Palms in pairs, and palms single,
۵. Palm trees-growing out of single root or otherwise,
۶. Palm-trees with roots joined together and with roots not joined,
۷. Date palms, like and unlike, or it may be"growing thickly or alone",
۸. Palm-trees with roots joined together and with roots not so joined,
۹. Palm-trees springing several from the same root, and singly from distinct roots,
۱۰. Palm trees, (growing) several from a root or otherwise,
۱۱. Date-palms of single and many roots,
۱۲. Palm-trees growing from one root and distinct roots,
۱۳. Groves of palms, single and clustered over,
۱۴. Palm trees with single and double trunks,
۱۵. Palm-trees springing several from the same root, and singly from distinct roots,
۱۶. Date-palms, some growing from one root and others from separate roots,
۱۷. Date palms, from the same root and otherwise,
۱۸. Palm trees-dioecious and non-dioecious,
۱۹. Date-palms growing in clusters from one root but standing alone,
۲۰. Date-palms, growing together from one root and others not so growing,
۲۱. Palm trees, growing out of single roots or more,
۲۲. Date-palms, growing in clusters and otherwise,
۲۳. Date-palm trees, some forked, some with single trunks,
ترجمۀ فارسى ۲۳ عبارت انگلیسى بالا توسط این مؤلف:
۱. نخلهایى با یك ریشه و (نخلهاى دیگر) با بسیار ریشه،
۲. نخلهاى جفتى و نخلهاى تكى،
۳. نخلهایى كه با هم (از یك ریشه) مى رویند و نخلهایى كه با هم نمىرویند،
۴. نخلهاى جفتى و نخلهاى تكى،
۵. نخلهایى كه از یك ریشه مى رویند و نخلهاى غیر از آن،
۶. نخلهایى با ریشه هاى به هم پیوسته و با ریشههاى نا به هم پیوسته،
۷. نخلهاى خرما، همانند و غیر همانند، یا شاید «با رویش متراكم یا منفرد»،
۸. نخلهایى با ریشههاى به هم پیوسته و با ریشههاى نه چندان به هم پیوسته،
۹. نخلهایى هر چندتا برآمده از یك ریشه، و به صورت منفرد برآمده از ریشههاى متمایز از هم،
۱۰. نخلهایى هر چندتا (روییده) از یك ریشه یا نخلهاى غیر از آن،
۱۱. نخلهاى خرما با یك ریشه یا بسیار ریشه،
۱۲. نخلهاى روییده از یك ریشه و روییده از ریشههاى متمایز،
۱۳. نخلستانهایى با نخلهاى منفرد و نخلهاى سربه هم آورده،
۱۴. نخلهایى با تنههاى منفرد و مضاعف،
۱۵. نخلهایى به صورت چندتایى برآمده از یك ریشه و به صورت منفرد از ریشههاى متمایز از هم،
۱۶. نخلهاى خرما، بعضى روییده از یك ریشه و بقیه از ریشههاى جداگانه،
۱۷. نخلهاى خرما روییده از یك ریشه و نخلهاى غیر از آن،
۱۸. نخلهاى دوپایه و غیر دو پایه،
۱۹. نخلهاى خرما روییده به صورت مجتمع از یك ریشه ولى با تنۀ قائم منفرد،
۲۰. نخلهاى خرما روییده با هم از یك ریشه و نخلهاى دیگر نه چندان روییده،
۲۱. نخلهایى روییده از ریشههاى منفرد یا غیرمنفرد،
۲۲. نخلهاى خرما روییده به صورت مجتمع و نوع غیر از آن،
۲۳. نخلهاى خرما، بعضى منشعب و بعضى با تنههاى منفرد،
فهرست منابعى كه ۲۳ ترجمۀ انگلیسى بالا به ترتیب از آنها نقل گردیده است:
۱. The Holy Koran Interpreted. Translation by S. V. Mir Ahmed Ali and Edited by Yasin T. al-Jibouri. First US Edition ۲۰۰۵. United Muslim Foundation, Lake Mary, FL, USA.
۲. A Concordance of the Qur'an. Hanna E. Kassis. ۱۹۸۳. University of California Press, USA.
۳. The Qur'an. Translation by E. H. Palmer. ۱۹۶۵. Motilal Banarsidass, Delhi, India. (First published in ۱۸۸۰ by the Clarendon Press, UK, and later in ۱۹۳۳ by Oxford University Press, London.)
۴. The Kor'an Interpreted. By Arthur J. Arberry. ۱۹۵۵. George Allen & Unwin Ltd (London) and The Macmillan Co. (New York).
۵. The Holy Qur'an: Text, Translation and Commentary. By Abdullah Yusuf Ali. ۱۹۴۶. Publications of Presidency of Islamic Courts & Affairs, State of Qatar. (Published in ۱۹۹۵ as Seventh Edition by Amana Publications, Beltsville, MD, USA, and published in ۱۹۸۳ by Sh. Muhammad Ashraf, Lahore, Pakistan. This is also printed and distributed in ۱۹۹۳ as a gift from the Custodian of the Two Holy Mosques King Fahd Ibn Abdul-Aziz.)
۶. The Holy Qur'an. Translation and Commentary By Zohurul Haque. ۲۰۰۰. Holy Quran Publishing Project, Centerville, OH, USA.
۷. The Meaning of the Glorious Qur'an. Text and Explanatory Translation by Muhammad (Marmaduke) Pickthall, Revised and Edited by Arafat K. El-Ashi. ۲۰۰۱. Amana Publications, Beltsville, MD, USA. (Published in ۱۹۰۹ by Everyman's Library, in ۱۹۳۰ by Alfred A. Knopf, New York, in ۱۹۷۱ by Dar Al-Kitab Allubnani, Beirut, in ۱۹۷۷ by Muslim World League-Rabita, Mecca, Saudi Arabia, and in ۱۹۹۲ by Alfred A. Knopf, New York.)
۸. The Holy Qur'an. Translation by Al-Haj Hafiz Ghulam Sarwar. ۱۹۲۹. S. M. S. Faruque, The Mosque, Woking, Surrey, England.
۹. The Koran. Explanatory notes and preliminary discourse by George Sale. ۱۹۸۴. Garland Publishing, Inc., New York & London. (First printed in ۱۷۳۴ by C. Ackers for J. Wilcox, London; Reprinted in ۱۸۵۷; Published as Alkoran of Mohammed in ۱۸۸۱ by American Book Exchange, New York; Published in ۱۸۸۷ and ۱۹۰۰ by Frederick Warne and Co., London and New York, and in ۱۹۲۳ by J. B. Lippincott Co., Philadelphia and London.)
۱۰. The Holy Qur'an. Compiled by Zaheen Fatima Baig. ۲۰۰۲? Baitul Quran, Karachi, Pakistan.
۱۱. The Holy Qur'an. Muhammad Sarwar. ۲۰۰۱. ۵th Edition. The Islamic Seminary Inc., NJ, USA.
۱۲. The Holy Qur'an. Translation and Commentary by Maulana Muhammad Ali. ۱۹۹۵. Ahmadiyyah Anjuman Isha'at Islam Lahore, Inc., Columbus, OH, USA. (First Edition in ۱۹۱۷; Second Edition in ۱۹۵۱; Sixth Edition ۱۹۷۳.)
۱۳. The Quran: The First Poetic Translation by Fazlollah Nikayin. ۲۰۰۰. The Ultimate Book, Inc., Skokie, IL, USA.
۱۴. Al-Qur'an. Translation by Muhammad Farooq-i-Azam Malik. ۱۹۹۷. The Institute of Islamic Knowledge, Houston, TX, USA.
۱۵. A Comprehensive Commentary on The Qur'an. Comprising Sale's translation and preliminary discourse, with additional notes and emendations by The Rev. E. M. Wherry. ۱۸۹۶. Kegan Paul, Trench, Trubner & Co. Ltd, London, UK.
۱۶. The Quran. Translation by Muhammad Zafrulla Khan. ۱۹۹۱. First American Edition. Olive Branch Press, Brooklyn, New York. (Published in ۱۹۷۱ by Curzon Press Ltd., London, UK.)
۱۷. The Qur'an. Translation by Thomas Cleary. ۲۰۰۴. Starlatch Press, USA.
۱۸. Quran, The Final Testament. Translation by Rashad Khalifa. Revised Edition II. ۲۰۰۰. Published by Universal Unity, Fremont, CA, USA.
۱۹. The Holy Qur'an. Second Edition. ۱۹۶۵. Published under auspices of Hazrat Mirza Bashir al-Din Mahmud Ahmad, Second Successor of the Promised Messiah, by The Oriental and Religious Publishing Corporation Ltd. Rabwah-West Pakistan.
۲۰. The Holy Qur'an. Edited by Malik Ghulam Farid. First and Second Editions. ۱۹۶۹. Published under auspices of Hazrat Mirza Nasir Ahmad, Third Successor of the Promised Messiah and Head of the Ahmadiyyah Movement in Islam, by The Oriental and Religious Publishing Corporation Ltd. Rabwah, Pakistan. (Reprinted in ۱۹۸۱ by The London Mosque.)
۲۱. The Quran: A new Interpretation. Textual Exegesis by Muhammad Baqir Behbudi; Translation by Colin Turner. ۱۹۹۷. Curzon Press, Surrey, UK.
۲۲. The Wonderful Quran. Translation by Pir Salahud-Din. ۱۹۶۹. (Second Printing in ۱۹۹۱) The Quran Publications, Islamabad, Pakistan.
۲۳. Al-Qur'an: A Contemporary Translation. Ahmad Ali. ۱۹۹۳. Princeton University Press, NJ, USA.
ضمیمۀ شمارۀ سه
عبارت «نَخِیلٌ صِنوان وَ غیرصِنوان» در آیۀ ۴ از سورۀ ۱۳ (سورۀ رعد)، به معناى «نخلهاى نر و غیرنر (ماده)»، در شش سایت اینترنتى زیر:
۱.www.tebyan.net/index.aspx?pid=۳۱۱۴۳&BookID=۲۴۷۱۴&PageIndex=۲۱۵&Language=۲
۲. www.eteghadat.com/forum/forum-f۱۰/topic-t۳۳۸۰.html
۳. www.quranology.com/farsi/derakhtan.ht
۴. www.binesheno.com/Files/books.php?idVeiw=۹۳۵&level=۴&subid=۹۳۵
۵. www.seraj.ir/engine/View_article.asp?ID=A۳۱۳۲۸
۶. www.n-zaki.blogfa.com/post-۳۴۴.aspx
به صورتهاى زیر ترجمه شده است:
۱. نخلها گاهى از یك پایه و ساقه مى رویند و گاه از پایههاى مختلف،
۲. نخلهایى تك ریشه و چند ریشه،
۳. نخلهایى كه دو تنه از یك ریشه رسته است یا یك تنه از یك ریشه،
۴. نخلستانهاى همگون و غیر همگون،
۵. خرمابن، پُرپشت و تُنك،
۶. نخلها، كه گاه بر یك پایه مىرویند و گاه بر دو پایه.